معنی از مورخین
فرهنگ فارسی هوشیار
در فارسی از مورخین تازی (تک: مورخ) کارنامه نویسان باسیرگان (اسم) جمع مورخ در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند) : } چنانچه تفصیل این حالات در کتب متعدده مرقوم قلم مورخین بلاغت آیین گردیده. { (فصلی از جامع مفیدی مقتبس از رساله صنع الله نعمت اللهی. مجموعه در شرح احوال شاه نعمت الله چاپ اوبن 215)
حل جدول
واژه پیشنهادی
خسرو معتضد
از نویسندگان و مورخین آلمانی قرن نوزدهم و بیستم آلمان
اسوالد شپنگر
از لقب هایی که مورخین به کوروش کبیر داده اند
ذوالقرنین
از رجال و مورخین ایرانی قرن هفتم هجری قمری و مولف تاریخ جهانگشای
عطاملک جوینی
عطاملک جوینی
فرهنگ معین
(مُ وَ رِّ) [ع.] (اِفا.) تاریخ نویس. ج. مورخین.
لغت نامه دهخدا
ارشگونی. [اَ] (اِخ) اشکانیان بقول مورخین ارمنی. (ایران باستان ص 2607).
خارس
خارس. [رِ] (اِخ) یکی از مورخین بوده است. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1649 شود.
ادریس
ادریس. [اِ] (اِخ) بتلیسی یا بدلیسی. از امرای کرد و مورخین. رجوع به ادریس بن حسام بدلیسی شود.
اسکوس
اسکوس. [اُ] (اِخ) اسکوسها از اقوام اولیه ٔ ایطالیا بوده اند که برخی از مورخین آنها را از نژاد قدیم یونانی شمارند.
گویش مازندرانی
طبری از بزرگترین مورخین اسلامی استاو در ۲۲۴ هـق در آمل زاده...
معادل ابجد
914